معرفی برخی ابزارهای سیاست‌گذاری رفتاری: معماری انتخاب

 علیرضا نفیسی، محسن اشعاری، سعید طهماسبی

در دو یادداشت قبل، به معرفی ۵ ابزار مفید در سیاست‌گذاری تغییر رفتار (مشوق‌ها، تعهدات، ابزارهای زبانی، هم‌نشینان و هنجارها) و برخی قانون‌مندی‌های مربوط به آنها پرداختیم. در این یادداشت که آخرین قسمت از این سری است، به معرفی مجموعه‌ای از ابزارها با منطق مشترک «معماری انتخاب» خواهیم پرداخت.

حکومت با طراحی سازوکارها و ساختارها، می‌تواند رفتارها را تغییر دهد. یک رویکرد برای انجام این کار، تغییر ساختارهای هزینه-منفعتی است که عمدتاً در تجویز اقتصاددانان نئوکلاسیک در سیاست‌گذاری عمومی مشاهده می‌شود. اما آیا بدون تغییری قابل توجه در ساختار هزینه-فایده تصمیم، صرفاً انتخاب خوب را آسان یا در دسترس‌تر نماید؟

ببینید چگونه ثبت‌نام داوطلبانه کارمندان ارتش ایالات متحده در برنامه بیمه بازنشستگی، تا ۵۰% افزایش یافت؟

معماری انتخاب[۱]

یکی از ابزارهای حکومت برای تغییر رفتارها، طراحی ساختارهای جهت‌دهنده است. این ساختارها، عموماً طوری طراحی می‌شوند که بدون اینکه تغییر چندانی در پارامترهای شناختی یا روانی فرد ایجاد شود، رفتارهای او را تغییر دهند. در برخی از این‌ها، سازوکارهایی طراحی می‌شود که «ساختار هزینه-منفعت» فرد را تغییر و او را در معرض عواقب حقیقی یا اعتباری تصمیماتش قرار می‌دهد؛ لذا منطق این ابزار، تا حدی به پیش‌فرض انتخاب عقلانی (رویکرد سوم[۲]) نزدیک است. به‌عنوان مثال یکی از روش‌های عمومی برای تغییر در ساختار هزینه-منفعت فرد، ثبت سابقه و اعتبار اوست. افراد اگر بدانند که رفتارهای کنونی آنها ثبت شده و در آینده قابل رجوع است، ممکن است رفتار اجتماعی خود را بهبود دهند. مثلاً بانک‌ها، با در نظر گرفتن سابقه خوش‌حسابی فرد در گذشته، اعتباری را برای وی در نظر می‌گیرند که بر اساس آن، میزان و تضامین وام تعیین می‌شود. این باعث می‌شود که وام‌گیرنده تلاش کند با خوش‌حسابی خود در بازپرداخت، برای آینده اعتبار کسب کند. هر چه بانک اطلاعاتی مربوط به پیشینه فرد جامع‌تر باشد، می‌تواند به‌طور گسترده‌تری در تصمیمات آینده مورداستفاده قرار گیرد. علاوه بر این، می‌توان اعتبار مثبت نیز برای فرد در نظر گرفت؛ مثلاً برخی از تسهیلات و مزایای اجتماعی می‌تواند مختص کارآفرینان تعریف شود. همین منطق در ساخت برندهای تجاری و انتخاب کالاها/خدمات بر اساس سوابق برندها، حاکم است.

اما نوع دیگری از این ساختارهای جهت‌دهنده نیز وجود دارد که بدون تغییر در ساختار هزینه-منفعت فرد، انتخاب مطلوب‌تر[۳] را برای او، سهل‌الوصول می‌سازد. در این ابزار، با تغییر در گزینه‌ها، نحوه ارائه آنها و شرایط و فرایند تصمیم‌گیری فرد، «معماری انتخاب» تغییر می‌یابد و بدون اینکه نفع یا ضرر انتخاب یک گزینه را بیشتر یا کمتر کنیم، انتخاب گزینه مطلوب را برای او آسان‌تر و در دسترس‌تر می‌کنیم.

حال در ادامه، به مثال‌هایی از معماری انتخاب خواهیم پرداخت:

۱- استفاده از گزینه‌های پیش‌فرض[۴]: در بسیاری از مواقع برای تغییر رفتار شهروندان، تنها کار دولت ایجاد سازوکاری است که اگر فرد هیچ گزینه‌ای را انتخاب نکند، گزینه‌ای به‌صورت پیش‌فرض برای او انتخاب خواهد شد. برای استفاده از این ابزار، توصیه می‌شود که رفتار مطلوب، به‌عنوان گزینه پیش‌فرض قرار داده شود که درنتیجه، معمولاً رفتار مطلوب، به‌عنوان ساده‌ترین راه انتخاب خواهد شد. بدیهی است که فرد می‌تواند با انتخاب گزینه مقابل، از انتخاب خودکار گزینه پیش‌فرض، جلوگیری کند. نتیجه، آن است که تا زمانی که گزینه پیش‌فرض وجود ندارد، بیشتر مردم آن را انتخاب نمی‌کنند و وقتی وجود دارد، توسط بیشتر مردم انتخاب می‌شود[۵].

این ابزار خصوصاً در شرایطی کارآمد خواهد بود که برای اجرای تصمیم جدید، مقاومت وجود داشته باشد (حتی اگر فرد به مزیت آن آگاه باشد، ممکن است برای انجام آن همت نکند) یا تصمیم‌گیری، مشکل، پیچیده و مبهم باشد. به مثال‌های زیر توجه نمایید:

۱- اهدای داوطلبانه عضو[۶]:

دو روش عمده برای رضایت داوطلبانه اهدای عضو وجود دارد. اول روش اشتراک‌گزین[۷] که در آن، فرد باید رسماً رضایت خود را اعلام و ثبت نماید و دوم روش انصراف‌گزین[۸] که در آن، هر کس که انصراف خود را اعلام نکرده باشد، داوطلب محسوب می‌شود. به‌عنوان‌مثال، آلمان که در آن سیستم اشتراک‌گزین حاکم است، نرخ اهدای عضو داوطلبانه، ۱۲% است درحالی‌که در اتریش با سیستم انصراف‌گزین، با وجودی که از جهت فرهنگ و توسعه اقتصادی، بسیار به آلمان شبیه است، این نرخ، ۹۹.۹۸% است!

 

 

۲- پس‌انداز بازنشستگی[۹]

در آمریکا، پژوهش‌ها نشان داده است که سازمان‌هایی که دارای سازوکار ثبت‌نام خودکار در برنامه‌های بازنشستگی (بیمه بازنشستگی) برای کارکنان خود هستند، بیشتر می‌توانند آن‌ها را به شرکت در این برنامه‌ها ترغیب کنند. یکی از سازمان‌هایی که پرداخت‌های جدیدش، از شیوه استاندارد به ثبت‌نام خودکار تغییر پیدا کرد، به این نتیجه رسید که شرکت کارکنان در برنامه بازنشستگی‌اش، پس از سه ماه ۳۵ درصد افزایش یافت.

افزون‌براین، گزینه‌های پیش‌فرض خوب، بر نرخ بیمه بازنشستگی نیز تأثیرگذار است. برای نمونه، در یک شرکت با پیش‌فرض اختصاص ۳ درصد از حقوق به سهم بازنشستگی، بیش از یک‌چهارم کارکنان، دقیقاً این مقدار را انتخاب کردند، به‌رغم این واقعیت که کارفرما گزینه ۶ درصد از حقوق را نیز مطرح کرده بود. زمانی که سازمان پیش‌فرض را به ۶ درصد تغییر داد، تقریباً هیچ کارمند جدیدی نرخ ۳ درصد را انتخاب نکرد.

 

۳- جذب کمک‌های مردمی[۱۰]

ایالت واشنگتن، هنگام تمدید گواهی‌نامه رانندگان، ۵ دلار اضافی بابت حفظ و نگهداری از پارک‌های عمومی دریافت می‌کند، مگر اینکه رانندگان از پرداخت این هزینه انصراف دهند. اما پیش‌ازاین، به‌صورت معمول عمل می‌شد؛ یعنی از افراد پولی دریافت نمی‌شد، مگر اینکه خودِ او پرداخت هزینه را انتخاب می‌کرد. در الگوی پیشین، تنها ۱.۴% از افراد کمک می‌کردند و پول جمع‌آوری‌شده در ایالت، تنها به ۶۰۰.۰۰۰ دلار در سال می‌رسید. ایالت گزارش داده است که از زمان تغییر، بیش از ۱۲.۰۰۰.۰۰۰ دلار در سال از این طرح به‌دست می‌آورد.

پرسش‌هایی برای بحث:

۱- به نظر شما استفاده از این ابزار در مثال‌های موردی فوق، باید با چه ملاحظات اخلاقی و سیاسی همراه باشد؟

۲- در حدود سال ۱۳۹۱، دولت ایران برای کاهش بار مالی ناشی از یارانه‌های نقدی، اعلام نمود کسانی که مایل هستند، می‌توانند از یارانه نقدی انصراف دهند که عملاً درصد ناچیزی برای این کار مراجعه نمودند. در سال ۱۳۹۳، دولت رویکرد خود را تغییر داد و اعلام نمود هرکه مایل به دریافت یارانه نقدی است باید در سایت ثبت‌نام کرده و درآمد خود را اظهار نماید و در غیر این صورت، به‌منزله انصراف تلقی خواهد شد. نتیجه این شد که بیش از ۹۰% از مردم باز هم برای ثبت‌نام دریافت یارانه اقدام نمودند و عملاً تغییر گزینه پیش‌فرض، تغییر چندانی در صرفه‌جویی مالی دولت ایجاد نکرد. به نظر شما این ناکامی چگونه قابل‌تحلیل است؟ برخی از مواردی را که می‌تواند در استفاده از این ابزار بر پیچیدگی‌های موضوع بیفزاید، عنوان نمایید.

 

۴- نمونه ایرانی: شرایط ضمن عقد

بر اساس قانون مدنی کشور ما از سال ۱۳۶۰ به بعد، در سند ازدواج، شروطی به‌عنوان «شرط ضمن عقد» پیش‌بینی شده است. این شروط عموماً به‌منظور جلوگیری از سوءاستفاده مردان از حقوقی است که به‌صورت قانونی برای آن‌ها در نظر گرفته‌شده است که معمولاً در هنگام طلاق پدید می‌آید. بنابراین با استفاده از شروط ضمن عقد، زن و مرد می‌توانند هرگونه شرطی که خلاف قانون نباشد، وضع کنند. همچنین با توجه به مسائل و مشکلات متداولی که در دادگاه‌ها به‌صورت معمول مشاهده‌شده است، شروطی از پیش تنظیم‌شده‌اند و در اختیار دفترخانه‌ها قرارگرفته است. مثلاً:

«ضمن (عقد نکاح/خارج لازم) زوج شرط کرد هرگاه طلاق بنا به درخواست زوجه نباشد و طبق تشخیص دادگاه تقاضای طلاق ناشی از تخلف زن از وظایف همسری یا سوء اخلاق و رفتار وی نبود، زوج موظف است تا نصف دارایی موجود خود را که در ایام زناشویی با او به دست آورده یا معادل آن را طبق نظر دادگاه بلاعوض به زوجه منتقل کند.»

در مورد پذیرش این شرط و سایر شروط از پیش تنظیم‌شده، هیچ اجباری وجود ندارد؛ اما دفترخانه هنگام ثبت، موظف است همه این موارد را به طرفین تفهیم کند و در صورت پذیرش، آن‌ها را نیز در سند ازدواج ثبت کند. طبیعی است که در زمان عقد، افراد چندان به طلاق نمی‌اندیشند و دلیلی برای تغییر در این گزینه پیش‌فرض (که حتی ممکن است با یک سری هزینه‌های اجتماعی همراه باشد) نمی‌بینند. نتیجه این سیاست آن است که درصد بالایی از متقاضیان ازدواج، تمامی شروط را می‌پذیرند. در واقع با تغییر گزینه‌های پیش‌فرض، تعهدات حقوقی جدیدی برای حل معضلات اجتماعی، از بیشتر افراد جامعه اخذ می‌شود.

۲- انتخاب فعالانه[۱۱]: در شرایطی که ترجیحات افراد جامعه بسیار ناهمگن باشد یا اینکه یک گزینه مشخص برای همه مطلوب نباشد، تعیین گزینه پیش‌فرض، از بهینگی فاصله می‌گیرد و استفاده از آن، مناقشات بیشتری نیز در جامعه در پی خواهد داشت. در این حالت، ممکن است حکومت، برای جلوگیری از تعویق تصمیم‌گیری و همچنین احترام به تنوع ترجیحات، افراد را ملزم کند که حتماً یک گزینه را فعالانه انتخاب نمایند و با انفعال خود در تصمیم، گزینه‌ای را ناخودآگاه انتخاب نکنند. مثلاً همان‌طور که در بالا دیدیم، سیستم اهدای عضو در انگلستان، به‌صورت اشتراکی است. اما از سال ۲۰۱۱، همه کسانی که متقاضی دریافت گواهینامه رانندگی هستند، در فرایند اخذ گواهینامه، ملزم به تصمیم‌گیری و انتخاب یک گزینه شده‌اند[۱۲].

۳- ساده‌سازی انتخاب: اگر فقط اطلاعات کافی و مهم برای تصمیم‌گیری به افراد ارائه شود، تعداد گزینه‌ها کمتر باشد و فقط اطلاعات مرتبط و متناسب با هر شخص به او ارائه شود، احتمال اینکه انتخاب مطلوب‌تری داشته باشد بیشتر می‌شود. همچنین انتخاب‌های خوب باید بیشتر در دسترس و انتخاب آنها راحت‌تر باشد. مثلاً در یک رستوران، در فاز اول، غذاهای مفید با برچسب سبز رنگ، غذاهای مضر با رنگ قرمز و سایر غذاها با رنگ زرد نمایش داده شد. مطالعات نشان داد با وجودی که قبلاً نیز اطلاعات غذایی کامل روی محصولات درج می‌شد، ولی با زدن برچسب، مصرف غذاهای قرمز، ۹.۶% کاهش یافت. در فاز دوم، نوشیدنی‌ها طوری در قفسه‌ها چیده شد، که نوشیدنی‌های مفید و بدون‌ضرر بیشتر در دسترس و در معرض دید قرار گیرد. نتیجه این بود که مصرف نوشیدنی‌های قرمز، ۴.۹% کاهش و فروش آب معدنی، ۲۵% افزایش یافت[۱۳]!

یکی از راه‌های کاهش پیچیدگی در زندگی اجتماعی امروز، ایجاد استانداردها و رتبه‌بندی است. گواهی استاندارد مواد غذایی، گواهی تخصص مهارت و برچسب انرژی، نمونه‌هایی از کارکردهای استاندارد در زندگی امروز هستند. استانداردسازی می‌تواند به رتبه‌بندی و اعتبارسنجی نیز کمک کند و در نتیجه به افراد کمک کند که راحت‌تر به مقایسه گزینه‌ها بپردازند. مثلاً استانداردهای موجود درزمینه خدمات مهد کودک، این امکان را فراهم می‌کند که مهدها رتبه‌بندی شده و به خانواده‌ها در انتخاب مهد کمک کنند. همچنین مهدهای باکیفیت‌تر می‌توانند شهریه بیشتری دریافت کنند و در عوض خدمات بهتری نیز ارائه نمایند. همین موضوع در مورد رتبه‌بندی هتل‌ها (تعداد ستاره) در تمام دنیا مورد استفاده است.

پس‌انداز بازنشستگی در ارتش ایالات متحده[۱۴]

بررسی‌های اولیه در میزان ثبت‌نام کارمندان ارتش ایالات متحده در برنامه پس‌انداز بازنشستگی TSP نشان می‌داد که فقط ۴۲% از نیروهای خدمتکار[۱۵]، تمایل به استفاده از مزایای این برنامه داشته‌اند. در حالی که این رقم در میان کارمندان رسمی، ۸۷% بود.

ریشه اصلی این اختلاف، تفاوتی بود که در قوانین استخدامی این دو دسته وجود داشت: کارمندان رسمی به‌طور خودکار در این برنامه ثبت‌نام می‌شدند، مگر اینکه از آن انصراف دهند. ولی انجام این کار برای نیروهای خدمتکار، مجوز قانونی لازم را نداشت. لذا برای ترغیب این افراد، ۸۰۰هزار نفر از این نیروها انتخاب شدند و به‌طور تصادفی در یکی از چند دسته زیر قرار گرفتند:

۱- ایمیلی به آنها ارسال نشد.

۲- ایمیلی با متن استاندارد وبسایت TSP ارسال شد.

۳- ایمیلی با یک متن متقاعدکننده (با استفاده از آموزه‌های علوم رفتاری) ارسال شد (۸ نوع).

نتایج این آزمایش در ماه بعد به‌صورت زیر گزارش شد:

در مرحله بعد، با توجه به ممانعت قانونی که برای تعیین گزینه پیش‌فرض وجود داشت، از انتخاب فعالانه استفاده شد. به این صورت که به هر نیرویی که قرار بود به یک پایگاه نظامی جدید منتقل شود، فرمی داده می‌شد که در آن، از افراد خواسته می‌شد در مورد ثبت‌نام یا عدم ثبت‌نام خود در برنامه TSP، تصمیم‌گیری کند.

در نتیجه ثبت‌نام در طرح TSP در یک ماه، به صورت نمودار زیر بود. رنگ خاکستری، نشان دهنده گروه کنترل و نمودار نارنجی، رشدی است که حاصل تغییر در این روش بود.

رشدی که در این آزمایش مشاهده شد، کمتر از میزان انتظاری و نمونه‌های مشابه بود. در صورت انتخاب گزینه Yes، فرم زیر در اختیار متقاضیان قرار می‌گرفت:

طراحان برنامه تصور کردند که شاید یک علت عدم کارایی لازم انتخاب فعالانه، همین فرم سخت و گیج‌کننده بود! لذا فرم ثبت‌نام را بسیار ساده‌تر کردند، به‌طوری که مقادیر پیش‌فرضی انتخاب می‌شد و تغییر در این مقادیر، به‌صورت اینترنتی ممکن می‌شد. فرم جدید در سه نوبت به ثبت‌نام‌نکردگان ایمیل شد:

نتایج در نمودار زیر قابل مشاهده است:

پرسش‌هایی برای بحث:

۱- در این نمونه، از چه ابزارهایی استفاده شد؟ کدام ابزارها کارآمدتر بودند؟

۲- چه پیشنهادی برای بهبود هر مرحله دارید؟ آیا ابزار جدیدی را می‌توانید پیشنهاد کنید؟

در پایان لازم به یادآوری است که ابزارها و روش‌های حکومت برای طراحی سیاست‌های تغییر رفتار کارآمد، منحصر در مواردی که در اینجا به آن‌ها اشاره شد نیست؛ در اینجا تنها ابزارهایی بیان شد که به نظر می‌رسد در فضای سیاست‌گذاری اجتماعی در ایران، بهتر است بیشتر به آن‌ها توجه شود. همچنین در یادداشت‌های بعدی نیز به فراخور موضوع، ابزارهای دیگری معرفی خواهد شد. مثلاً استفاده از مشارکت مردم و اجتماعات و مراوده عمومی[۱۶]، یکی از روش‌های مهم برای افزایش نفوذ و اثرگذاری سیاست‌ها در بین مردم است که در یادداشت «ساختار» به آن پرداخته خواهد شد.

 

آیا شما در مورد مطالب این یادداشت، تجربه سیاستی دیگری (در داخل یا خارج از کشور) را سراغ دارید؟ درصورت تمایل، این تجربه‎ها را در قسمت دیدگاه‎ با ما در میان بگذارید تا با نام خودتان منتشر شود.

لینک یادداشت در وبگاه اندیشکده مطالعات حاکمیت و سیاست‌گذاری:

http://gptt.ir/introducing-some-behavioral-policy-tools-selection-architecture/ 


[۱] Choice architecture؛ این عبارت توسط تالر و سانستین در سال ۲۰۰۸ به معنای عام‌تری به کار برده شده است. به نظر ما، این تعبیر، بیشترین قرابت را به رویکرد عقلانی و اقتصادی دارد و نمی‌تواند همه ابزارهای سیاست‌گذاری رفتاری را دربربگیرد.

[۲] رجوع کنید به یادداشت اول که در آن، چهار رویکرد به تغییر رفتار شهروندان توسط حکومت ارائه شد.

[۳] انتخاب مطلوب‌تر، انتخابی است که منافع فرد یا منافع جامعه بیشتر در آن لحاظ شده باشد و در واقع دلیل مداخله حکومت، جهت دادن فرد به سوی آن رفتار است.

[۴] Defaults

[۵] برخی برای تأثیرات گزینه پیش‌فرض، توضیحی عقلانی ارائه می‌کنند به این صورت که «هزینه تغییر» به انتخاب گزینه‌ای که پیش‌فرض انتخاب نمی‌شود، افزوده می‌شود و در نتیجه گزینه پیش‌فرض، به‌صرفه‌تر می‌شود. این توضیح در شرایطی درست است که یا «هزینه تغییر» خیلی زیاد باشد یا هزینه و منفعتِ هر دو گزینه برای فرد، تقریباً مساوی باشد.

[۶] منبع: https://goo.gl/ZsBDSa
[۷] opt-in

[۸] opt-out

[۹] منبع:

Deloitte. (2012). From the bottom up Influencing citizen behaviours to achieve policy outcomes. London: Deloitte, p.8.

[۱۰] منبع:

Dolan, P., Hallsworth, M., Halpern, D., King, D., & Vlaev, I. (2010). MINDSPACE. Influencing behaviour through public policy. Cabinet Office, Institute for Government, p.39.

[۱۱] Active Choice

[۱۲] https://goo.gl/7Fh7bB

[۱۳] Deloitte. (2012). From the bottom up Influencing citizen behaviours to achieve policy outcomes. London: Deloitte, p.8.

[۱۴] این نمونه از وبینار خانم Brigitte Madrian استاد دانشکده حکمرانی دانشگاه هاروارد (ارائه شده در تاریخ ۱۸ نوامبر ۲۰۱۵) اقتباس شده است.

[۱۵] servicemembers

[۱۶] Public engagement؛ مراوده عمومی، علاوه بر فوایدی که در بهبود کیفیت و پختگی تصمیمات می‌تواند داشته باشد، در افزایش مشروعیت تصمیمات و رضایتمندی افرادی که تحت تأثیر سیاست عمومی قرار می‌گیرند، نقش عمده‌ای ایفا می‌نماید و بسته به سطح مشارکت، ممکن است در مخاطبان، انگیزه‌های درونی، حس هویت و مالکیت ایجاد نموده و آن‌ها را به مدافعان اصلی سیاست تبدیل کند.

یک دیدگاه در “معرفی برخی ابزارهای سیاست‌گذاری رفتاری: معماری انتخاب

  1. با سلام و تشکر
    بنظر میرسد استفاده از گزینه پیش فرض بعنوان یک ابزار در جهت دهی به رفتار در فرهنگ ایرانی برای مواردی که انتخاب یا تصمیم درگیر هنجارهای فرهنگی هم بوده، از قرن ها پیش مورد استفاده قرار میگرفته تا اعلام تصمیم رو کم هزینه تر و مطابق تر با هنجار هایی مانند حیا و عفت کند. مثلا ضرب المثل قدیمی ” سکوت علامت رضاست” که در بسیاری از موارد مخصوصا در نظر خواهی از دختران در مورد خواستگار استفاده میشده، بوضوح یک کاربرد گزینه پیش فرض هست که عملا دختران رو از جواب صریح دادن و موافقت صریح که با هنجارهای فرهنگی تناسب نداشته خلاص میکرده است. هرچند مطمئنا از این گزینه پیش فرض سو استفاده هایی هم میشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.