با شناخت جامعه، میفهمیم که علل و عوامل رفتارهای کنونی و موانع تغییر رفتارها چه هستند.
اما این شناخت، چگونه میتواند به ما در تدوین سیاست کمک کند؟
چارچوبهایی برای انواع ابزارهای مداخله حاکمیت در تغییر رفتارها ارائه شده است. شواهد قبلی به ما کمک میکند که بدانیم هر کدام از این ابزارها بر کدامیک از علل و عوامل شناختهشده تأثیرگذار است و میتواند آنها را تغییر دهد. برای جمعآوری این شواهد، از روشهایی مانند فراترکیب و فراتحلیل استفاده میشود.
در این یادداشت برای مشاهده مثالی در این مورد، مروری بر فرایند تهیه «استراتژی کنترل مصرف دخانیات» توسط دولت انگلستان خواهیم داشت.
پس از اینکه درک مناسبی از جامعه به دست آوردیم و علل رفتارها را شناختیم، باید متناسب با آن به تدوین سیاست اقدام کنیم. برای این کار، باید مدل منطقی اقدام را به دست آوریم و برای مداخلهها، از ابزارهای سیاست خوب استفاده کنیم. همچنین باید سیاست را از نگاه میزان پذیرش اجتماعی، اثرات جانبی آن و همچنین به لحاظ اقتصادی و حقوقی تحلیل کنیم. در چند یادداشت آینده، به برخی از این تحلیلها خواهیم پرداخت.
۱- چارچوبهای طراحی سیاست خوب و ابزارهای حاکمیت
معمولاً آنچه در کتابها و کلاسهای سیاستگذاری عمومی در مباحث مربوط به تحلیل مطرح میشود، منحصر در روشهای علمی شناخت جامعه، برخی تحلیلهای کمّی و تحلیل اثرات سیاست است و کمتر به تکنیکها و توصیههای عملیاتی برای طراحی یک سیاست خوب پرداختهشده است؛ معمولاً فرض میشود برنامههای سیاستی وجود دارد و شما میخواهید آنها را بهخوبی نقد و تحلیل کنید؛ اما اینکه راهنمای عملی ارائه شود که (بهصورت ایجابی) چگونگی طراحی یک سیاست خوب را برای شما تشریح کند، کمتر وجود دارد[۱]. ما به این موضوع بهصورت مفصل در کتاب «درآمدی بر مدیریت سیاستهای تغییر رفتار»، خصوصاً در بخشهای ۴ و ۵ و همچنین در یادداشتهای اول از این سری پرداختهایم. آنچه در یادداشتهای تحلیل سیاست تاکنون گفته شد (شناخت جامعه)، باید مبنای استفاده از آن تکنیکها و راهنماهای عملی قرار گیرد. مثلاً پس از مطالعه جامعه و بخشبندی آن، شاید به این نتیجه برسیم که در مورد یک جامعه خاص، ابزار هنجارسازی، مناسبتر باشد، اما در مورد جامعهای دیگر، باید از معماری انتخاب استفاده کرد.
حاکمیت، ابزارهای(یا اهرمهای[۲]) گستردهای برای تأثیرگذاری بر رفتار شهروندان دارد که خوب است پس از کسب شناخت از جامعه و عوامل مؤثر بر رفتارها، به نحو احسن، ترکیبی از آن ابزارها انتخاب شوند و تکنیکهای سیاست خوب نیز بر اساس آنها برگزیده شوند. طبقهبندیهای مختلفی از ابزارهای حاکمیتی وجود دارد که در کادر زیر میتوانید برخی از آنها را مطالعه کنید.
برخی چارچوبها از ابزارهای حاکمیت در سیاستگذاری تغییر رفتار
طبق یک طبقهبندی، ابزارهای حاکمیت برای تغییر رفتارها، به چهار دسته آموزش، حمایت، طراحی و کنترل تقسیم میشود[۳]:
در چارچوب ۴E، این ابزارها شامل مراوده[۴]، ترغیب[۵]، الگوسازی[۶] و امکانپذیرسازی[۷] میشود:
برخی از چارچوبها، بر اساس میزان اجبار قانونی یا مسئولیتپذیری فردی (دو سر طیف)، ابزارهای حکومت را طبقهبندی نمودهاند. مانند چارچوب زیر:
در نمونه زیر، مشاهده میکنید که چگونه ابزارهای سیاستی، متناسب با شناخت جامعه به کار گرفته میشود:
نحوه استخراج بینشهای رفتاری و مداخلهها در کاهش مصرف دخانیات دخانیات انگلیس[۸]
در سال ۲۰۰۷، وزارت بهداشت انگلیس با توجه به رشد افسارگسیخته مصرف دخانیات در کشور، بر آن شد تا برای کنترل آن، سندی راهبردی تدوین نماید. بر این اساس مقرر شد سند «استراتژی بازاریابی و ارتباطات در کنترل مصرف دخانیات»[۹] با هدف کاهش ۲۰ تا ۲۵ درصدی مصرف دخانیات در بازه زمانی ۲۰۱۰-۲۰۰۸ در دستور کار سیاستگذاران کشور قرار بگیرد. بنابراین تحلیلگران و دستاندرکاران تدوین سند، فعالیت خود را بهمنظور شناسایی «عوامل تأثیرگذار بر رفتار مصرفکنندگان» آغاز کردند. آنها در این تحقیقات بهدنبال شناسایی فهم جامعه هدف از تأثیرات شخصی، اجتماعی، محلی و ملی ناشی از مداخلههای دولت در کنترل مصرف دخانیات بودند تا بتوانند مبتنی بر نتایج آن، بینشهای رفتاری[۱۰] را استخراج کنند. در این راستا متخصصان در تلاش بودند تا بهمنظور حصول نتایج جامع و قابلاعتنا، منابع شناختی مختلفی را موردبررسی قرار دهند. این منابع سه دسته اصلی «نظریههای رفتاری»، «تحقیقات مقدماتی» و «تجارب پیشین، فهم مخاطب، مسائل و رفتار» را دربرمیگرفت.
تحلیلگران با استخراج بینشهای رفتاری از منابع فوق، موفق به شناسایی مهمترین عوامل تأثیرگذار بر رفتار مصرفکنندگان شدند و درنتیجه توانستند به بخشبندی جامعه هدف بر اساس چگونگی تأثیرگذاری هریک از این عوامل بر رفتار زیرگروههای مختلف جامعه هدف بپردازند. اهم بینشهای استخراجشده عبارتاند از:
۱- بسیاری از نظریهها، نقش «نگرشها و باورها» در تحریک انگیزش مصرفکنندگان را مورد تأکید قرار دادند. این عوامل از دو روش «ایجاد تمایل در توقف مصرف دخانیات» (به کمک باوری همچون «مصرف دخانیات به من و خانوادهام آسیب میزند») و «ایجاد تصویر یا افق مثبت از آینده ترک مصرف» قابلاعمال هستند. اهمیت بالای روش دوم (انگیزش مثبت) در تحقیقات مقدماتی وزارت (که در میان مخاطبان شناساییشده در جامعه هدف صورت گرفته بود) مورد تأکید قرار گرفت. بر اساس این تحقیق، باوجوداینکه بسیاری از مصرفکنندگان تمایل شدیدی به توقف مصرف داشتند، ولی نسبت به «مصرفکننده نبودن»، چندان تصویر مثبتی در ذهن خود نداشتند. این مؤلفه با عنوان «افق مثبت از آینده»[۱۱] در مدل نهایی تدوین استراتژی در نظر گرفته شد.
۲- مفهوم «خودکارآمدی»[۱۲]
(اینکه افراد این اطمینان را داشته باشند که میتوانند اقدامی خاص را بهطور موفقیتآمیز انجام داده و به نتایج مورد انتظار دست یابند)، در بسیاری از نظریهها بهعنوان عاملی کلیدی مورد شناسایی قرار گرفت. درعینحال، نقش خودکارآمدی، توسط ارائهدهندگان خدمات کاهش مصرف دخانیات وزارت بهداشت مورد تأکید قرارگرفته است. لذا این عامل بهعنوان یکی از مؤلفههای مدل نهایی استراتژی مذکور تحت عنوان «اطمینان در توانایی ترک دخانیات»[۱۳] محسوب گردید.
۳- تأثیر «هنجارهای اجتماعی» در بسیاری از مدلهای نظری مورد شناسایی قرارگرفته است. نقش این عامل در تحقیقات مقدماتی وزارت بهداشت (در میان مخاطبان جامعه هدف) بهعنوان «فشار همسالان و همگروهها»[۱۴] در تحریک رفتارهای کاهش و افزایش مصرف دخانیات، مورد تأکید قرار گرفت. درنهایت، این مفهوم در مدل نهایی تدوین استراتژی، تحت عنوان «فشار محیطی مثبت برای ترک مصرف»[۱۵] در نظر گرفته شد.
۴- بر اساس تجربیات پیشین، سایر مؤلفهها نیز که در یک سطح فرهنگی یا محیطی تأثیرگذارند (همچون قانونگذاری، تدوین مقررات و قیمتگذاری)، نقش بسیار مهمی در تحریک ترک مصرف دخانیات دارند. این عوامل هم در مدل نهایی، بهعنوان مؤلفههای مؤثر بر «محیط ترک مصرف» در نظر گرفته شدند.
۵- همچنین افراد بهمنظور ترک موفقیتآمیز مصرف دخانیات، باید نسبت به چگونگی تغییر موفق، دانشهایی کسب میکردند. این موضوع در مدلهای نظری تغییر فرهنگ تحت عنوان «گامهای عملی برای اقدام»[۱۶] مورد بحث قرارگرفته است. لذا در ادامه فرایند تدوین استراتژی، تیم تحلیلگران نسبت به شناسایی و بومیسازی مدل عملی مذکور اقدام و نتایج را در مدل نهایی تدوین استراتژی اعمال نمود. این مؤلفه تحت عنوان «دانش چگونگی ترک موفق مصرف دخانیات»[۱۷] در نظر گرفته شد.
۶- بر اساس نظریه انگیزشی «Prime» رابرت وست[۱۸]، برای تحریک فعالیتهای ترک مصرف دخانیات، علاوه بر «انگیزش»، به عامل دیگری با عنوان «محرک اولیه»[۱۹] نیاز است. لازم به ذکر است در تجربیات پیشین، بازاریابی، فقط عامل انگیزش برای تحریک فعالیت ترک مصرف لحاظ شده بود. لذا در مدل نهایی، هر دو عامل برای ترک مصرف دخانیات در نظر گرفته شدند.
درنهایت، مدل نهایی متخصصان جهت تدوین استراتژی بهصورت زیر ارائه گردید.
مطابق شکل، ستون اول از سمت چپ مدل، دربردارنده مؤلفههایی است که پیشتر (مبتنی بر مطالعه منابع مختلف) شناسایی شدند. مواردی همچون قانونگذاری و تدوین مقررات، قیمتگذاری و هنجارهای اجتماعی و فرهنگی نیز بهعنوان مؤلفههای مؤثر بر «محیط ترک مصرف» نگاشته شدهاند. در ضمن در ستون دوم مدل (از سمت چپ)، «انگیزش» و «محرک اولیه» بهعنوان دو عامل کلیدی «ترک موفق مصرف دخانیات» قابلمشاهده است.
تیم تحلیلگران بر اساس مدل فوق، به تدوین «چارچوب بازاریابی/مداخله»[۲۰] پرداختند. درواقع چارچوب مذکور، به شناسایی نقش سیاستهای رفتاری (تحت عنوان «بازاریابی») در کنار سایر مداخلهها (نظیر قانونگذاری و قیمتگذاری) میپردازد. مطابق شکل زیر، در این چارچوب، ابتدا «اهداف رفتاری» و «شرایط تغییر» تعیین میشوند و سپس مداخلههای لازم در راستای هریک از مؤلفههای «شرایط تغییر» تدوین میشود. این مداخلهها در دو دسته «عوامل اولیه تغییر» و «عوامل ثانویه تغییر» ارائه میشوند. بهعنوانمثال، «افق مثبت از آینده» بهعنوان یکی از مؤلفههای شرایط تغییر (در ردیف دوم جدول)، نام دارد که در راستای آن، مداخلههایی که باید صورت گیرد بهترتیب عبارتاند از «بازاریابی و ارتباطات» و «قانونگذاری و تدوین مقررات».
پرسشهایی برای بحث:
۱- در این نمونه، از چه منابعی برای استخراج بینش سیاستی استفاده شد؟
۲- چگونه با استفاده از این بینشها، اهرمها و راهبردهای سیاستی انتخاب شد؟
۳- به نظر شما در فرایندهای سیاستگذاری کشورمان، تحلیلگران از کدام منبع برای استخراج بینشهای سیاستی، بیشترین و از کدام کمترین بهره را میبرند؟
۴- به نظر شما وزن و اهمیت همه این منابع یکسان است؟ بهعنوانمثال، در صورت تعارض بین نتایج حاصل از تحقیقات اولیه در جامعه هدف با مدلهای نظری، کدام منبع ترجیح بیشتری خواهد داشت؟
معمولاً برای انتخاب تکنیکهای سیاست خوب و ابزارهای مناسب حاکمیت، در کشور ما از الگویابی[۲۱] یا مطالعات تطبیقی استفاده میشود؛ بدینصورت که در موضوعات مشابه، تجربیات سایر کشورها مطالعه میشود و ایدههای آنها اخذ میشود. ضمن اینکه باید بگوییم ما نیز استفاده از آن تجربیات را بسیار مناسب میدانیم (و بارها از آن تجربیات در نمونههای موردی این یادداشتها نیز بهره بردهایم)، استفاده از آنها باید با احتیاط و ملاحظات علمی توأم باشد. باید توجه داشت که مرحله «شناخت جامعه»، یک مرحله قطعی و غیرقابلحذف است و سیاستها باید با توجه به آن طراحی شوند. دلیلی ندارد که سیاستی که در بافت فرهنگی-اجتماعی خاصی جواب داده، در جامعه مدنظر ما نیز جواب دهد و با واکنش مشابهی از سوی افراد این جامعه مواجه شود[۲۲].
بنابراین میتوان گفت مهمترین کارکرد مطالعات الگویابی، یافتن ایدههای اولیه برای طراحان مداخلات است که باید با مطالعات اجتماعی و میدانی بومی محک بخورد.
۱- سؤالاتی که هنگام مطالعات تطبیقی باید از خودمان بپرسیم:
– زمینههای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، قانونی یا فنی مرتبط با موضوع موردمطالعه کدام است؟
– چه تفاوتهایی بین زمینههای موضوع در کشوری که سیاست در آن اجرا شده با کشور ما وجود دارد؟
– تفاوتهای جغرافیایی (از نظر شهرنشینی، سطوح محرومیت اجتماعی و…) مناطقی که سیاست در آن اجرا شده با کشور ما در کجاست؟
– برای مطالعه چه مدتزمانی صرف شده و آیا در این مدت تغییراتی در زمینههای موضوع ایجادشده است؟
– آیا مطالعه در یک بازه زمانی در سال انجام شده؟ تغییرات فصلی یا حتی دمایی تأثیری در نتایج مطالعه نداشته است؟[۲۳]
۲- میتوان برای استفاده از نمونههای قبلی، درصورتیکه مطالعات مدونی از تجربیات آنها صورت گرفته باشد، از روشهای فراتحلیل[۲۴] و فراترکیب[۲۵] استفاده نمود. فراتحلیل برای جمعبندی تحقیقات کمّی و فراترکیب برای جمعبندی مطالعات کیفی به کار میرود. پیرامون این دو روش، در کتابهای روش تحقیق بیشتر بخوانید.[۲۶]
۲- تهیه مدل منطقی
تهیه یک مدل منطقی[۲۷] به ما کمک میکند که بنیان نظری و منطقی یک سیاست تغییر رفتار را بهخوبی نشان دهیم. یک مدل منطقی، بهطورکلی فرایندی را که در طی آن، ورودیها به خروجیها و سپس تأثیرات اجتماعی تبدیل میشوند، نشان میدهد. به شکل زیر نگاه کنید:
روابط میان اجزای مدل منطقی، میتواند با استفاده از روابط منطقی، نظریههای قبلی و یا سایر مطالعاتی که برای شناخت جامعه انجام دادهایم (که در قسمتهای قبلی در مورد آنها بحث شد)، ترسیم شود. درواقع، شاید بتوان گفت مدل منطقی، یک نظریه جامع است که فرایند آغاز تا فرجام یک سیاست را و اینکه طی چه سازوکاری و با استفاده از چه ابزارهایی قرار است بر کدام متغیرها تأثیر بگذاریم و به چه نتایجی برسیم، بهخوبی نشان میدهد. مدل منطقی با نشان دادن یکجای زنجیره آغاز تا پایان یک سیاست، به ما در انجام سایر تحلیلها نیز کمک میکند. علاوه بر این یکی از موارد استفاده اصلی از مدلهای منطقی، در فرایند ارزیابی و برای تهیه شاخصهای جامعالاطراف و قابلردیابی[۲۸] از مداخله است (رج: یادداشتهای ارزیابی).
۱- مدل منطقی سیاستهای نوجوانان در ایالات متحده
کارگروه IWGYP از یادداشتهای قبل را به خاطر بیاورید. کارگروهی که با هدف حل معضلات نوجوانان و بهصورتی بینسازمانی در سطح دولت فدرال ایالات متحده تشکیل شده بود.
با نگاهی به برنامه استراتژیک IWGYP به مدل منطقی برنامه برمیخوریم که آن را در شکل زیر آوردهایم:[۲۹]
مشاهده کنید که منابع در اختیار این برنامه از سازمانهای فدرال تا خانوادهها و نوجوانان را شامل میشود. دستورات حکومتی هم از جمله منابع ورودی به برنامه هستند. در سطحی دیگر، فعالیتهای متناسب با برنامه را میبینیم؛ تقویت همکاریهای نوآورانه، شناخت و ترویج اطلاعات به منظور طراحی، انتخاب، اجرا و ارزیابی برنامهها در زمینه نوجوانان، از جمله فعالیتهای مرتبط با منابعی است که در بخش قبل معرفی شده بود. متناسب با این منابع و فعالیتها، خروجیهایی تعریف میشود. در سطح بعدی نتایج به صورت کوتاهمدت و میانمدت لیست شده و در آخرین بخش این مدل، تأثیرات برنامه آمده که البته با توجه به بازه زمانی درنظر گرفته شده (۷-۱۰ سال) خیلی بلندمدت و کلی هستند. خروجیهای برنامه همانطور که مشاهده میکنید، به راحتی قابل اندازهگیری و کمیسازی هستند.
ذیل این کارگروه، بخشهای مختلف دیگری در حوزه نوجوانان تشکیل شده که هر کدام از آنها نیز متناسب با موضوع خود، مدلی منطقی مشابه ساختار بالا دارند که برآیند آنها، تحقق خروجیها و نتایج این مدل منطقی را ممکن میکند.
پرسشهایی برای بحث:
با مراجعه به سند استراتژیک کارگروه IWGYP و مطالعه چشمانداز ترسیم شده ارتباط بین خروجیها و نتایج این مدل منطقی با بندهای چشمانداز را استخراج نمایید.
۲- مدل منطقی در اقدامات پیشگیری از خشونت
اقدامات در خصوص پیشگیری از خشونت در بین نوجوانان که کارگروه IWGYP برای آن تشکیلشده بود، در شهرستان بوستون بهصورت آزمایشی اجرا شد.[۳۰]
آنچه اینجا و در این برنامه قابلتوجه است، مدل منطقی این شهرستان برای اجراست. مدلی که در شکل زیر آمده است:
موقعیت فعلی، نقاط قوت و چالشها و فروضی که برای موفقیت برنامه ضروری است، پیش از ورودیهای مدل آمده و در نظر گرفته میشود. بنابراین بهنوعی تحلیل محیط سیاست نیز انجامشده است. همچنین عوامل خارجی که در کسب خروجیها و نتایج سیاست مؤثر هستند، بهعنوان متغیرهای بیرونی، در مدل به آنها است.[۳۱]
۱- به نظر شما چه ارتباطی بین ترسیم مدل منطقی برای اجرای سیاست کاهش خشونت نوجوانان و هدف[۳۲] دوم این سیاست (استراتژیهای شواهدمحور و نوآور) وجود دارد؟ (راهنمایی: زیرهدف (objective) شماره ۱ ذیل هدف (goal) شماره ۲ را مطالعه کنید.)
آیا شما در مورد مطالب این یادداشت، تجربه سیاستی دیگری (در داخل یا خارج از کشور) را سراغ دارید؟ درصورت تمایل، این تجربهها را در قسمت دیدگاه با ما در میان بگذارید تا با نام خودتان منتشر شود.
[۱] البته یک دلیل این موضوع، این است که طراحی در چنین موضوعات پیچیدهای، چندان تکنیکبردار نیست! در مقدمه یادداشت قبل نیز قدری به این موضوع پرداخته شد.
[۲] Leverages
[۳] اگر به خاطر داشته باشید، مشابه این چهار دسته، تحت عنوان چهار رویکرد در مداخلات تغییر رفتار، در مقدمه یادداشت اول معرفی شد.
[۴] Engage
[۵] Encourage
[۶] Exemplify
[۷] Enable
[۸] منبع:
GSN (Government Communication Network). (2009). Communications and behaviour change. UK Government. London: The Central Office of Information (COI).
[۹] Tobacco Control Marketing and Communications Strategy
[۱۰] Behavioral Insights
[۱۱] Positive vision of the future
[۱۲] self-efficacy
[۱۳] Confidence in ability to quit
[۱۴] peer pressure
[۱۵] Positive Environmental Pressure
[۱۶] Practical steps for action
[۱۷] Knowing how to quit successfully
[۱۸] Robert West’s ‘PRIME’ Theory of motivation
[۱۹] Trigger؛ یک انرژی فعالسازی اولیه برای شروع فرایند.
[۲۰] The marketing/interventions framework
[۲۱] benchmarking
[۲۲]– با این نگاه، حتی الگویابی از یک سیاست موفق دیگر در کشور خودمان نیز باید محتاطانه باشد؛ چرا که با توجه به آنچه در بخش شناخت جامعه گفته شد، حتی در یک کشور، ممکن است جامعه مخاطب بسیار متفاوت باشد.
[۲۳] HM Threasury. (2011). The Magenta Book Guidance for evaluation. London: HM Threasury, p. 135.
[۲۴] Meta-Analysis
[۲۵] Meta-Synthesis
[۲۶] روشهای فراتحلیل برای جمعبندی نتایج مطالعات کمّی، در سند فنی مؤسسه WSIPP، بهطور مفصل بحث شده است. به این سند در بخشهای بعدی بهطور مفصل خواهیم پرداخت.
[۲۷]– logic model
[۲۸] Traceable
[۲۹] نسخه پیدیاف برنامه را از مسیر زیر دانلود کنید:
http://youth.gov/docs/Pathways_for_Youth.pdf
[۳۰] به این برنامه در یادداشت قبلی هم پرداختیم.
[۳۱] این مدل را در برنامه جامع شهر بوستون برای کاهش و پیشگیری از خشونت در بین نوجوانان و از آدرس زیر مطالعه کنید:
http://static1.squarespace.com/static/5086f19ce4b0ad16ff15598d/t/51b5cd58e4b0de8ae9a8d8e2/1370869080676/National-Forum-Boston-Plan_3-21-11.pdf
[۳۲] goal