علیرضا نفیسی، محسن اشعاری، سعید طهماسبی
در یادداشت قبلی، انواع شاخصهای ارزیابی را معرفی کردیم و نمونهای از طراحی شاخصها بر اساس متن برنامه اقدام را دیدیم. در این یادداشت به دو منبع دیگر برای طراحی شاخصها اشاره خواهیم کرد: مدل منطقی برنامه و نظریههای پشتیبان.
۱- مدل منطقی
در گذشته به معرفی مدلهای منطقی پرداختیم. یک کارکرد مدل منطقی این است که به ما اجازه میدهد که بهصورت همهجانبه و گامبهگام مداخله را ارزیابی کنیم و با استفاده از آن، شواهدی قوی استخراج نماییم.
با توجه به مدل منطقی، شاخصهای ورودی، فرایندی، خروجی و نتیجهای (و تأثیر) از یکدیگر قابل تفکیک هستند و هر کدام برای تصمیمات مشخص، با روشهای گوناگون و در بازههای زمانی مختلف سنجش میشوند.[۱] سنجش شاخصهای ورودی، به ما کمک میکند که وضعیت اولیه سیستم مورد مداخله و متغیرهای محیطی مؤثر بر آنها را مطالعه کنیم. گاه این شاخصهای ورودی، مشابه شاخصهای نتیجهای و تأثیر هستند (برای محاسبه وضعیت اولیه همان متغیرها) و گاه از جنس متغیرهای زمینهایِ[۲] تأثیرگذار بر نتایج هستند.
بهعنوان مثال به جدول زیر توجه کنید:
شاخصهای ارزیابی «شورای کسب و کار زنان انگلستان» [۵]
از اولویتهای اصلی وزارت «فرهنگ، رسانه و ورزش» انگلستان در سالهای ۲۰۱۵-۲۰۱۰، حداکثرسازی مشارکت زنان در رشد اقتصادی آینده کشور بود. در این راستا، نهادی مستقل تحت عنوان «شورای کسب و کار زنان (WBC)»[۶] در سال ۲۰۱۲ با هدف تضمین واقعی برابری جنسیتی در دولت، بخش کسب و کار و سایر نهادها و نیز افزایش هرچه بیشتر مشارکت زنان در شغلهای مختلف تأسیس شد. براساس پیشبینی این شورا، با ارتقای جایگاه زنان در موقعیتهای شغلی، تولید ناخالص داخلی کشور تا سال ۲۰۳۰ حدود ده درصد افزایش خواهد یافت.
اعضای این شورا فعالان حوزههای مختلف کسب وکار (تبلیغاتی، استخدامی، حقوقی، مالی، دارویی، ارتباطات سیار، خردهفروشی و…) را دربرمیگیرد. از جمله وظایف این شورا عبارتند از ارائه توصیههای عملیاتی برای دولت و نهادهای کسب و کار (براساس مطالعات علمی و مستند)، نظارت بر حسن اجرای توصیههای شورا در نهادهای کسب و کار، ارائه گزارش سالیانه درخصوص عملکرد بخشهای مختلف اقتصاد درخصوص برابری جنسیتی، انتشار تجربیات بنگاههای مختلف در برابری جنسیتی شغلی، معرفی بهترین عملکردهای نهادهای کسبوکار در حوزههای مختلف بهعنوان نمونههای موفق[۷]، ترویج تجربیات موفق بنگاهها جهت الگوسازی برای سایر نهادها و کمک به بهبود قوانین و مقررات جاری کشور.
این شورا فعالیتهای خود را از طریق پنج کارگروه اصلی زیر سامان میدهد:
۱- کارگروه «آمادهسازی»[۸]: ارتقای مهارتهای حرفهای زنان جهت اشتغال در صنایع برتر، از طریق تشویق هرچه بیشتر دختران برای تحصیل در حوزههای علمی، فناورانه، مهندسی و محاسباتی
۲- کارگروه «پیشبرد»[۹]: تضمین برابری جنسیتی در سطوح متوسط مدیریتی و تشویق زنان برای پیشرفت در لایههای بالای مدیریتی
۳- کارگروه «نگهداری»[۱۰]: رفع موانع موجود در محیطهای کاری برای ادامه فعالیت کارگران زن مسن
۴- کارگروه «بنگاههای زنان»: افزایش تعداد زنان مالک کسبوکار
۵- کارگروه «مردان بهعنوان عوامل تغییر»[۱۱]: افزایش رهبران مردی که در ایجاد برابری جنسیتی در بنگاهها عملکرد ممتازی داشتهاند؛ از طریق برنامههایی که در آن، مردان به عنوان حامیان مالی و مربیانی برای ارتقای رهبری زنان و تغییرات فرهنگی در جهت برابری جنسیتی تلاش میکنند.
دراین میان، شورا بهمنظور ارزیابی میزان تحقق اهداف خود در هریک از پنج کارگروه اصلی، معیارها و سنجههایی را تحت عنوان «شاخصهای ملی» تعیین کرده است و سالانه به رصد آنها پرداخته است. همانطور که در جدول زیر مشهود است، متناسب با فعالیتهای شورا درهریک از کارگروهها، شاخصهای ملی در سه دسته «خروجیها[۱۲]»، «نتایج[۱۳]» و «تأثیرات[۱۴]» تبیین شده است[۱۵].
پرسشهایی برای بحث:
۱- با مراجعه به متن سند و مشاهده اقدامات و اهداف این سیاست، ببینید چه میزان شاخصها با آن اقدامات و اهداف منطبق است؟
۲- چه شاخصهای دیگری را میتوانید برای هریک از چهار سطح شاخصها پیشنهاد دهید؟
۲- مدلهای سیستمی و مدلهای نظری پشتیبان
مدلهای علّی دینامیکی و مدلهای نظری روانشناختی را از یادداشتهای پیشین به خاطر بیاورید. این مدلها، مفاهیم روانشناختی، جامعهشناختی و… مؤثر بر رفتار را نشان میدادند و اینکه برای تغییر رفتار، ما باید بر کدام متغیرهای نرخ، تأثیر بگذاریم. این مدلها، علاوه بر طراحی و تدوین سیاستها، برای استخراج شاخصهای ارزیابی، نیز میتوانند مورد استفاده قرار گیرند.
استفاده از نظریه به ما این امکان را میدهد که نه به لحاظ اجرایی (مانند آنچه در مدل منطقی دیدیم)، بلکه به لحاظ مفهومی به ردیابی تغییرات بپردازیم؛ یعنی ببینیم چه عواملی برای تغییر رفتار در چه کسانی و تحت چه شرایطی مؤثر خواهند بود؟ آیا عوامل لازم برای تحقق نتیجه، بر اثر اجرای مداخله مهیا شدهاند و اگر نه، در کدام مفاهیم، محدودیت و گلوگاه به وجود آمده است؟ سپس میتوان به ابزارها و مکانیزمهای اجرایی که برای تحقق آن متغیرها و مفاهیم طراحی شده رجوع کرد و آنها را عیبیابی کرد. همچنین این ارزیابی به ما اجازه میدهد که نظریات پشتیبان در بافت مسئله ما نیز مورد ارزیابی و اعتبارسنجی قرار گیرد.
۱- نحوه ارزیابی در نمونه It’s not OK! ء[۳۲]
همانطور که در مثال «کاهش خشونت در خانوادههای جامعه نیوزیلند» در یادداشت تحلیل گذشت، دولت نیوزیلند در سالهای ۲۰۰۵-۲۰۰۰ بهدنبال مواجهه با افزایش افسارگسیخته جرم و جنایت ناشی از خشونتهای خانوادگی، کارگروهی ویژه برای شناسایی راهحلهای رفع بحران تشکیل داد. این کارگروه دربرگیرنده نمایندگانی از هفده ارگان دولتی و سازمان غیردولتی (NGO) مرتبط با موضوع بود. مهمترین خروجی این اقدام، تشکیل کمپین «It’s not OK!» با مدیریت مشترک وزارت توسعه اجتماعی و کمیسیون خانواده بود. این کمپین با هدف چهارساله تغییر روش فکر کردن و عمل کردن مردم در قبال خشونت خانوادگی، برنامه ویژهای را طرحریزی نمود. این کمپین هدف اصلی خود را «افزایش دوام و پایداری اقدامات کمپین، از طریق قرار دادن خود در دل اجتماع»[۱۹] تعیین نمود.
مسئولان این کمپین، پس از پایان یک دوره عملیاتی، تصمیم گرفتند تا با انجام ارزیابیهای مفصلی، به شناسایی مشکلات اجرایی کمپین پرداخته و بر اساس آن، راهبردهای جدید را در دوره بعد اتخاذ نمایند. در این راستا، چهار نوع ارزیابی صورت گرفت:
- ارزیابی موانع رفتاری خشونتزدایی: تحقیقی کیفی در سال ۲۰۰۹ صورت گرفت که دربرگیرنده تعداد ۷۵ مصاحبه کیفی، ۲۷ پیمایش ذینفعان و ۱۵۰ پیمایش آنلاین از مددکاران بود. این تحقیق بهدنبال بررسی موانعی بود که افراد در هنگام درخواست کمک یا ارائه کمک بههنگام خشونت خانوادگی با آن روبرو میشوند. مبتنی بر نتایج این ارزیابی، مقرر شد تا مرحله بعدی کمپین بر اینکه کدام دوستان و افراد خانواده میتوانند به عاملان یا قربانیان خشونت کمک کنند تمرکز یابد.
- پیمایشی درخصوص تغییر نگرشها، باورها و آگاهی مردم: در سال ۲۰۰۸ پیمایشی چهرهبهچهره از حدود ۲۴۴۴ نفر صورت گرفت. هدف از این پیمایش، بررسی نگرشها و باورهای مردم در زمینه خشونت خانوادگی و میزان آگاهی آنها از فعالیتهای کمپین در زمینه رفع این خشونتها بود. این پیمایش، یافتههای زیر را درپی داشت:
- افراد، نامطلوب بودن خشونت خانوادگی را قبول دارند ولی با این وجود، در برخی مواقع که احساس میکنند خشونت در خانواده ضرورت دارد، رفتار خود را با دلایلی توجیه میکنند.
- افراد حاضرند در خشونتهای خانوادگی وساطت کنند، ولی از اینکه چه کسی باید مداخله کند و چه اقدامی باید در این مواقع صورت گیرد تردید دارند.
- افراد از فعالیتهای کمپین آگاهی داشته و اذعان دارند که این اقدامات توانسته نگرشهای آنها را نسبت به خشونت خانوادگی اصلاح یا تقویت کند.
- مطالعه اجتماعات[۲۰]: سال ۲۰۰۸ در مطالعاتی، میزان تأثیر فعالیتهای کمپین بر چهار اجتماع مورد بررسی قرار گرفت. عمده نتایج حاصله بدین شرح است:
- کمپین به مردم اجازه مداخله در خشونتها را داده و نیز میزان آمادگی افراد در ارائه کمک و حمایت از افراد درگیر در خشونت را افزایش داده و از طرف دیگر مردم را نسبت به راههای گرفتن کمک از دیگران (در هنگام وقوع خشونت) آگاه کرده است.
- کمپین به مردم، زبانی مشترک برای بحث در خصوص مسئله ایجاد کرده است (بهعنوان نمونه، مردم هرجا که با این خشونت مواجه میشوند از عبارت «It’s Not OK» استفاده میکنند) و همچنین صحبت کردن در زمینه خشونت خانوادگی در مجامع عمومی را عادی و رایج ساخته است.
- فعالیتهای کمپین، به شکلگیری شبکهها و طرحهای محلی در خصوص خشونت خانوادگی مشروعیت بخشیده و به گروههای محلی اطمینان لازم را داده تا کمپینهای محلی خودشان را راهاندازی و اداره کنند.
- رصد پوششدهی کمپین توسط رسانههای جمعی[۲۱]: در سال ۲۰۰۱ و ۲۰۰۸ سه مرتبه پیمایشی برای ارزیابی میزان پوشش فعالیتهای کمپین توسط رسانههای جمعی صورت گرفت. یافتهها نشان میداد که ۹۵ درصد پاسخ دهندگان، مشاهده حداقل یکی از تبلیغات کمپین در رسانهها را به یاد میآوردند، که در این میان:
- ۶۸ درصد اذعان داشتند کمپین به آنها در درک هرچه بیشتر رفتارهایی که نباید انجام دهند، کمک کرده است.
- ۸۸ درصد اظهار داشتند که کمپین آنها را متقاعد کرده که تغییر ممکن است.
- ۵۷ درصد مطرح کردند که تبلیغات، آنها را به این نتیجه رسانده که میتوانند به عاملان خشونت در جهت تغییر رفتارشان کمک کنند.
- ۶۸ درصد ابراز نمودند که در خصوص فعالیتهای کمپین با دیگران بحث کردهاند.
- ۲۲ درصد بیان کردند که بهعنوان نتیجهای از مشاهده تبلیغات کمپین، حداقل یک اقدام انجام دادهاند نظیر:
- صحبت با دوستان و خانواده در خصوص خشونت و نگرانی آنها از آن (۱۴ درصد)
- کسب اطلاعات در زمینه خشونت خانوادگی (۸ درصد)
- ارتباط با یک سازمان یا متخصص بهمنظور صحبت در رابطه با خشونت و نگرانی آنها از آن (۵ درصد)
همچنین نتایج پیمایش مذکور نشان داد که این کمپین بر قومیت مائوری یا پسفیک[۲۲] تأثیر چشمگیری داشته است[۲۳] بهطوریکه ۹۹ درصد مردم این قبیله، تبلیغات کمپین را پیگیری کرده و حدود ۵۷ درصد آنها اقداماتی را مبتنی بر توصیههای کمپین در جهت کاهش خشونت خانوادگی انجام داده بودند.
- ممیزی رسانهها[۲۴]: ممیزی سالانه فعالیت رسانهها نشان داد که اقدامات رسانهای کمپین منجر به تغییرات ملموسی در روش پوششدهی داستانها و حوادث خشونت خانوادگی توسط رسانهها شده است:
- در داستانها، نسبت به قبل از شکلگیری کمپین، افسانهها و اسطورههای[۲۵] کمتری با محوریت خشونت طرح میشد.
- از نظرات متخصصان در نقل داستانها، بیشتر استفاده میشد.
- در داستانها تبیین شده بود که کجا میتوان کمک و اطلاعات مورد نیاز را یافت.
پرسشهایی برای بحث:
۱- به نظر شما، انواع منابعی که برای استخراج شاخصها به کار رفته، چه بودهاند؟ کدام شاخصها، احتمالاً برگرفته از تئوری پشتیبان هستند؟
۲- همانطور که مطرح شد، هدف از ارزیابی، شناسایی مشکلات کمپین جهت بازبینی راهبردها در دوره بعدی بود. بهنظر شما کدام یک از ارزیابیها در بازبینی راهبردهای کمپین در دوره بعدی قابل استفاده است و چه تغییراتی را در راهبردهای آتی کمپین ایجاد خواهد کرد؟
۲- کاهش مصرف مواد مخدر در نوجوانان و جوانان انگلستان[۲۶]
دولت انگلستان در سال ۲۰۰۵ بهدنبال برقرای ارتباط بیشتر با نوجوانان و جوانان با هدف جلوگیری از مصرف مواد مخدر در این سنین بود. بدین منظور تحقیقاتی جهت یافتن بهترین روش مداخله دولت در این موضوع صورت گرفت. یافتهها نشان میداد که «تئوری دومسیره گیبونز و جرارد»[۲۷] نظریهای مناسب در این موضوع محسوب میشود؛ لذا مقرر شد مداخلات دولت در قالب کمپینی با عنوان «Frank» و براساس مبانی تئوری مذکور، طراحی و پیادهسازی شود.
تحلیلگران براساس این تئوری، چهار کارکرد بالقوه را برای مداخلات آتی کمپین درنظر گرفتند:
- بهبود تمایلات رفتاری[۲۸]: افزایش مقاومتپذیری افراد در مقابل مصرف مواد مخدر
- تغییر هنجارهای ادراکشده توسط افراد[۲۹] و رفتار همنشینان: ترغیب جوانان در این راستا که مصرف مواد مخدر را بهعنوان رفتار اقلیت ببینند نه فراگیر
- آگاهسازی آسیبهای شخصی مصرف[۳۰]: تأکید بر خطرات و آسیبهای شخصی هنگفت ناشی از مصرف مواد مخدر
- تغییر تصور افراد از ریسک مصرف[۳۱]: ارائه تصویری نابهنجار از مصرفکنندگان مواد مخدر به اذهان عمومی
مبتنی بر تئوری دومسیره، افراد معمولی (غیر معتاد) تحت تأثیر مجموعهای از عوامل فوق (که سازوکار آن در شکل زیر مشاهده میشود)، به رفتارهای مخاطرهآمیز (اعتیاد) روی میآورند.
همچنین تحلیلگران بر اساس کارکردهای تعریف شده، سه دستور کار زیر را برای کمپین درنظر گرفتند:
- تمرکز بر افراد غیرمعتاد: بهمنظور حداکثر نمودن اثربخشی اقدامات کمپین، هدفگذاری کمپین تنها بر دو دسته از افراد صورت گرفت:
- الف) افرادی که تاکنون سابقه مصرف نداشته و فقط به مصرف این مواد (برای اولین بار) فکر کردهاند؛
- ب) افرادی که بهصورت تفننی (و نه دائمی) به مواد روی آوردهاند.
- اولویتهای مداخلهای کمپین در نوجوانان گروه سنی ۱۴-۱۱ سال: یافتههای تحقیقات نشان میداد این افراد بهطور چشمگیری از همسالان خود تأثیر میپذیرند و از اینرو در هنگام تصمیمگیری، بهدنبال الگوبرداری رفتاری از همسالان و گروههای اجتماعی خودشان هستند. همچنین بیشترین ماده مصرفی در این گروه سنی، حشیش است. لذا دو اولویت مداخلهای کمپین برای این افراد بدین صورت است:
- پیامهای کمپین باید در راستای ترغیب این گروه سنی به ارتباطگیری با مشاوران متخصص کمپین (بهجای شنیدن مشورت دوستان و همسالان) باشد.
- در تبلیغات کمپین (برای این افراد)، باید بر جلوگیری از مصرف حشیش تمرکز نمود.
- اولویتهای مداخلهای کمپین در جوانان بالاتر از ۱۵ سال: افراد این گروه سنی نسبت به گروه قبلی، در رابطه با خطرات و آسیبهای مواد مخدر منطقیتر فکر میکنند و تجرییات بیشتری از مواد مخدر دارند؛ لذا این گروه، علاوه بر اینکه در تصمیمات از همسالان و گروههای اجتماعیشان تأثیر میپذیرند، از احساس و ادراکشان (نسبت به آسیبهای مواد مخدر) نیز برای تصمیمگیری بهره شایانی میگیرند. همچنین مواد مصرفی رایج در این افراد، کوکائین است. بنابراین دو اولویت مداخلهای کمپین برای این گروه سنی بهصورت زیر است:
- کمپین باید میزان اطمینان و اعتماد جوانان از فعالیتهای خود را بالا ببرد.
- در تبلیغات کمپین (برای این افراد)، باید بر جلوگیری از مصرف کوکائین تمرکز شود.
ارزیابی کمپین:
کمپین بهمنظور ارزیابی عملکرد خود، شاخصهای کلیدی عملکرد (KPI) را مبتنی بر کارکردهای مستخرج از تئوری دومسیره طراحی نمود. این شاخصها عبارتند از:
- تعداد جوانان و نوجوانانی که با کمپین ارتباط برقرار کردهاند.
- میزان افزایش آگاهیهای افراد از آسیبها و خطرات مصرف مواد
- تقویت مقاومت افراد در مقابل مصرف مواد
- ارتقای ادراکات منفی افراد نسبت به مصرفکنندگان مواد
برخی از نتایج ارزیابی در سالهای ۲۰۰۹-۲۰۰۶ بدین شرح است:
-
- میزان آگاهیهای عمومی افراد نسبت به اقدامات کمپین حدود ۹۰ درصد رشد داشت.
- کمپین مذکور بهعنوان مورد اطمینانترین منبع اطلاعاتی مواد مخدر و ارائه مشاوره به جوانان محسوب شد:
- ۸۱ درصد از مخاطبان هدف، اذعان داشتند که نسبت به صحت اطلاعات کمپین، اعتماد دارند.
- ۵۹ درصد از افراد اعلام کردند که برای کسب اطلاعات مواد مخدر به کمپین رجوع میکنند (در مقایسه با آمار ۴۴ درصدی سالهای گذشته)
- میزان ادراکات نوجوانان ۱۴-۱۱ سال از آسیبهای حشیش و جوانان بالاتر از ۱۵ سال نسبت به خطرات کوکائین:
- ۶۳ درصد از نوجوانان ۱۴-۱۱ سال اقرار داشتند که حشیش، آسیب درخورتوجهی به مغز وارد میکند (در مقایسه با آمار ۴۵ درصدی سالهای گذشته)
- ۷۴ درصد از نوجوانان ۱۴-۱۱ سال بیان کردند که بعد از آغاز تبلیغات درخصوص سوء مصرف حشیش (سال ۲۰۰۹)، فهمیدهاند خطرات حشیش بیش از آن چیزی بود که فکر میکردند.
- ۶۷ درصد از جوانان بالای ۱۵ سال اظهار نمودند که بعد از آغاز تبلیغات درخصوص سوء مصرف کوکائین (سال ۲۰۰۹)، فهمیدهاند آسیبهای کوکائین بیش از آن چیزی بود که فکر میکردند.
نتایج ارزیابی میزان ادراکات منفی افراد نسبت به مصرفکنندگان حشیش و کوکائین در طول سالهای اجرای اقدامات کمپین بهصورت جدول زیر است:
- مهارتهای مقاومتی نوجوانان و جوانان در مقابل مصرف مواد مخدر، بدینگونه بهبود یافت:
- ۷۳ درصد از نوجوانان ۱۴-۱۱ سال اذعان داشتند که بعد از مشاهده تبلیغات سوء مصرف حشیش (سال ۲۰۰۹)، تمایل کمتری به مصرف این ماده در آینده دارند.
- ۷۳ درصد از جوانان بالای ۱۵ سال بیان کردند که بعد از مشاهده تبلیغات سوء مصرف کوکائین (سال ۲۰۰۹)، تمایل کمتری به مصرف آن در آینده دارند.
پرسشهایی برای بحث:
۱- همانطور که در این مثال مشهود است، شاخصها با وجود تعداد اندک، ناظر به عملیات و کارکردهای اصلی کمپین تعریف شده است. به نظر شما آیا این شاخصها میتواند تحقق کلیه اهداف کمپین را ارزیابی کند؟
۲- نحوه کاربست تئوری و بخشبندی را در فرایند ارزیابی کمپین تحلیل کنید.
آیا شما در مورد مطالب این یادداشت، تجربه سیاستی دیگری (در داخل یا خارج از کشور) را سراغ دارید؟ درصورت تمایل، این تجربهها را در قسمت دیدگاه با ما در میان بگذارید تا با نام خودتان منتشر شود.
[۱] قبلاً در مورد شاخصهای فرایندی و نتیجهای بحث کردیم.
[۲] Contextual
[۳] Outputs
[۴] Impacts
[۵] منبع:
UK Women’s Business Council (WBC). (2014). Maximising women’s contribution to future economic growth One year on—June 2014. London: Government Equalities Office. Retrieved from : https://goo.gl/RDqoVB
[۶] Women’s Business Council (WBC)
[۷] champion best practice
[۸] Starting Out
[۹] Getting On
[۱۰] Staying On
[۱۱] Men as Change Agents
[۱۲] Output
[۱۳] Outcome
[۱۴] Impact
[۱۵] در سند اصلی، برای برخی از این شاخصها، مقادیر مطلوب نیز نشان داده شده است.
[۱۶] STEM مخفف Science, Technology, Engineering, Mathematics، یک برنامه آموزشی همهجانبه است.
[۱۷] Monitoring data
[۱۸] Business champion؛ فردی که بهصورت داوطلبانه برای جانداختن یک ایده جدید در مقابل مقاومت افراد تلاش میکند.
[۱۹] The fund builds sustainability by embedding the campaign into the community.
[۲۰] Community study
[۲۱] Mass media tracking
[۲۲] Māori or Pacific
[۲۳] تحقیقات اولیه کمپین نشان میداد خشونت خانوادگی در این قومیت بیشتر رواج دارد.
[۲۴] Media audits
[۲۵] myths
[۲۶] منبع:
UK Government Communication Network(GCN). (2009). Communications and behaviour change. London: Central Office of Information (COI). Retrieved from https://goo.gl/6KgrMv
[۲۷] Gibbons and Gerrard’s Dual Path Theory
effective way of addressin
[۲۸] behavioural willingness
[۲۹] subjective norms
[۳۰] personal vulnerability
[۳۱] risk images
[۳۲] منبع:
NSMC. (2016, March 1). thensmc showcase. Retrieved from It’s not OK The NSMC – The National Social Marketing Centre. Retrieved from https://goo.gl/xdFsGL
آقا کارتون خیلی درسته! دست مریزاد…