علیرضا نفیسی
در یادداشتهای قبل، به چالشها و مسائل رفتاری بسیار متنوعی در فرایند سیاستگذاری عمومی در درون ساختار حکمرانی اشاره کردیم. همانطور که امیدواریم برای خوانندگان محترم نیز واضح شده باشد، بسیاری از مشکلات و آسیبها در فرایند سیاستگذاری در کشورمان، ناشی از «ندانستن» روشهای سیاستگذاری نیست، بلکه ریشه در «نخواستن»ها دارد. همچنین در مبحث قدرت و سیاست دیدیم که چهبسا با هیچ ابزار ساختاری یا رفتاری نتوان این «خواستن» را در همه افراد یکسان نمود چرا که اساساً منافع و ارزشهای متضاد در میان افراد وجود دارد. اینجاست که ضرورت آغاز تغییر از «خود» آشکار میشود.
شخص مدیر و سپس تکتک افراد و ذینفعان باید قبل از هر چیز و در ابتدا به خودشان توجه کنند. اگر هر یک از افراد احساس مسئولیت را در خود تقویت کنند، نیازی به کنترل یا رهبری دیگران نخواهد بود. در برخی از مقالات و کتب، به این موضوع تحت عنوان «رهبری خود»[۱] توجه شده است.
رهبری خود، فرایندی است که در آن، افراد با استفاده از استراتژیهای رفتاری و شناختی، بر رفتارهای خود تأثیر میگذارند و آنها را کنترل میکنند. برخی از این استراتژیها عبارتند از[۲]:
۱- استراتژیهای رفتاری:
- نظارت بر خود: با استفاده از این استراتژی، یک فرد باید رفتارهای مطلوب و نامطلوب خود را به طور مستمر ثبت کرده و بررسی کند که در چه زمانهایی و چه شرایطی این گونه رفتارها از وی سر می زند.
- هدفگذاری: برای زندگی شخصی و شغلی خود چشم اندازی ترسیم کنید. چشم انداز به گونه ای باشد که در عین واقعی بودن برای شما انرژی بخش و چالشی باشد.
- پاداش به خود: به جای اینکه برای دستاوردهایی که از بیرون تشویق نمی شوند و یا برای آن انگیزه های درونی متفاوت از محیط بیرونی دارید، از مشوق هایی که به خودتان می دهید استفاده کنید.
- تنبیه خود: تنبیه خود می تواند با محروم کردن خود از چیزی و یا ایجاد شرایطی برای انتقاد از خود انجام شود.
- مدیریت یادآورها: نمونه هایی از نشانه ها عبارتند از: یادآورهای تصویری مانند نقاشی و عکس، یادآورهای زمانی، شعر و متون معنادار و متناسب با اهداف فردی. افراد دیگر هم می توانند نقش یادآورها را برای ما بازی کنند.
- تمرین: نقاط قوت و ضعف خود را مشخص و برای تقویت نقاط قوت و رفع نقاط ضعف برنامهریزی کنید.
۲- استراتژی ایجاد پاداش طبیعی:
- جذاب کردن کار: طراحی و بازطراحی کارهای خود به گونه ای که علاوه بر وجود جنبه های ناخوشایند و نامطبوع، دارای جنبه های خوشایند هم باشد (موضوع خوشایند، مکان خوشایند، روش خوشایند).
- تمرکز روی جنبه های مثبت کار: تمرکز بر جنبه های مثبت و خوشایند و انگیزاننده هر کار که به طور ذاتی در آن کار وجود دارد اما ممکن است به آن جنبه ها توجه کمتری کنیم. نیاز به ایجاد عادت برای انجام این استراتژی داریم.
۳- استراتژی ساخت الگوهای سازنده فکری:
- سیستم باورها: عملکرد افراد در خیلی از مواقع نتیجه باورها و پیش فرضهای آنها است. باورهای اشتباه ممکن است در برخی مواقع حساس، موجب شکستهای سنگین شوند.
- تصویرسازی ذهنی: ایجاد تصاویری از خود در زمانی که به موفقیت رسیدهایم و اهداف خود را محقق کردهایم و همچنین تصویر سازی از مراحل انجام کار و اینکه چگونه میخواهیم هر مرحله را با موفقیت به انجام برسانیم.
- جایگزین کردن صحبت با خود (Self-talk) منفی با صحبت با خود سازنده: تمرین برای متوقف کردن الگوهای ذهنی غیراثربخش و جانشین کردن آنها با گفتگوهای اثربخش
- اصلاح طرح های ذهنی: سعی جدی کنید از نقاط ضعف و قوت روشها و رویههای ذهنی خود مطلع شوید (مثلاً درباره پیامدهای کوتاهمدت و بلندمدت آنها فکر کنید) و الگوهای ذهنی خود را به طور مستمر بهبود دهید.
مسائل اخلاقی
توجه به خود و مسائل درونی، در انتشارات علمی مغربزمین در دهههای اخیر، بهطور روزافزونی قابل مشاهده است؛ مباحث مفصل و فراگیری مانند: اخلاق حرفهای، کدهای اخلاقی، مسئولیت اجتماعی، مدیریت ارزشمدار و… . از طرف دیگر با وجود کاستیهایی که در متون ایرانی و اسلامی در جهت ارائه نظریههای سیاسی و اجتماعی به چشم میخورد، این منابع را از جهت پوشش آموزههای اخلاقی و انسانی میتوان بسیار پربار و پیشرفته محسوب کرد. بدینصورت که شاید بتوان گفت اکثر چالشهای رفتاری که در این یادداشتها به معرفی آنها پرداختیم، ریشه در ضعف ما در فضایل اخلاقی چون سعهصدر، عدالت، کرامت انسانی و… و آلودگی به رذایل اخلاقی چون کبر، حسد، دروغ، طمع، غضب، بدگویی و… دارد. خصوصیت این موضوعات اخلاقی این است که با اینکه بسیاری از آنها را میدانیم، ولی در شرایط سخت و مشکل و در ارتباطات پیچیده اجتماعی، رعایت آنها بسیار مشکل است. مثلاً در یک جلسه کارشناسی، اینکه انسان چرا و چطور دیگران را نقد میکند، چطور نقد دیگران را میشنود، چقدر در مواضع خود حق و چقدر منافع حزبی و مادی خود را لحاظ میکند، چقدر میخواهد خود را مطرح کند و چقدر دنبال حل مسئله و خدمت به جامعه است، چطور به دیگران نگاه میکند و چه ارزشی برای آنها قائل است و… همگی بیانگر ریشههای اخلاقی رفتارهای او هستند که در رفتارهای او بسیار مؤثر هستند.
به نظر میرسد که پرداختن به این موضوعات هم از جنبه نظری و هم عملی بسیار حیاتی بوده و درمان بسیاری از مشکلات موجود در فرایند سیاستگذاری است، ولی متأسفانه کمتر به آنها پرداخته شده است. باید توجه شود که اساساً رهبری خود، یک امر شخصی و درونی است و هر فرد از باب مسئولیتپذیری و ارزشهای شخصی باید به آنها بپردازد.
۱- یکی از مهمترین آموزههای دینی ما، مراقبه و محاسبه نفس است[۳]. مروری بر نامه ۵۳ حضرت علی(ع) به مالکاشتر (معروف به فرمان مالک اشتر) در کتاب نهجالبلاغه کنید و ببینید کدام آموزهها و توصیههای آن ناظر به ضعفهای درونی شماست؟
۲- کتاب چهل حدیث امام خمینی(ره)، حاوی چهل حدیث است که با رویکرد عمدتاً اخلاقی گردآوریشده است. مروری بر فهرست احادیث این کتاب بکنید و آنها را درک کنید. سپس در یک جدول مشخص کنید که هر یک از چالشهای رفتاری که در این یادداشت به آنها پرداخته شد، ریشه در کدام مسائل اخلاقی دارد. با توجه به این جدول، کدام مسائل اخلاقی، ریشه بسیاری از مشکلات رفتاری در سازمان است؟
آیا شما در مورد مطالب این یادداشت، تجربه سیاستی دیگری (در داخل یا خارج از کشور) را سراغ دارید؟ درصورت تمایل، این تجربهها را در قسمت دیدگاه با ما در میان بگذارید تا با نام خودتان منتشر شود.
[۱] Self-leadership
[۲] این لیست برگرفته از کتاب Leadership in Organizations اثر Gary Yulk صفحه ۱۴۱ است و از اسلایدهای آموزشی جناب آقای دکتر علوی در دوره «رهبری سازمانی» (سال ۱۳۹۱) اقتباس شده است.
[۳] این موضوع، از پیشرفتهترین آموزههای دینی ماست که مانند بسیاری از آموزههای دیگر، آن را از غرب فراگرفتهایم! مربیگری، رهبری بر خود، بازخورد گرفتن، تعمق (reflection) و…، آموزههای غربی است که ما گاه آنها را برای اصلاح سازمان مهم میدانیم!